کد صلوات شمار برای وبلاگ
//--> خدا، موجود پیدای پنهان (2) - مائــده الهی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























مائــده الهی

                      بسم الله الرحمن الرحیم

                نمایش تصویر در وضیعت عادی

در پست قبلی صحبت از صفات خداوند و احتیاط در مورد درست شناختن آنها بود تا دچار تشبیه و قیاس نشویم. در این پست می خواستم ابتدا صفات خداوند را تقسیم بندی کنم و بعد توضیح مختصری درباره ی آنها بدهم. اما لازم دیدم قبل از بیان تقسیم بندی ، عرض کنم که تمام این دسته بندی ها اعتباری هستند،

 وگرنه خداوند تقسیم بردار نیست چون او یکتاست و صرف وجود و بسیط  است و صفات او عین ذات اوست که انشاءالله در جای خود توضیح داده خواهد شد.لازم به ذکر است که منظور از اعتباری بودن صفات خداوند،پوچ و موهوم و بی محتوا بودن نیست. این مطلب را با یک مثال بیان می کنم. خود شما در عین این که یک وجود بیشتر ندارید و وجود شما ثابت هست ولی از یک جهت فرزند والدین خود و از یک جهت برادر و به یک اعتبار پدر و به یک لحاظ عمو و دائی و پسر عمو و....هستید. بنابراین شما به اعتبارات و لحاظ های مختلف، موقعیت ها و اسم های گوناگونی پیدا می کنید.

 مطلب دیگر این که «مغایرت ذات با صفات و صفات با همدیگر بهترین دلیل است بر این که ذاتی که صفت دارد و صفتی که معرّف ذات است هر دو محدود و متناهی می باشند زیرا اگر نامحدود بودند هر دو همدیگر را فرا می گرفتند و یکی می شدند، بنابراین برای ذات خداوند عزّ و جلّ صفتی (که مغایر با ذات باشد ) را نمی توان اثبات نمود زیرا هر صفتی حدّی دارد و ذات خداوند متعال منزّه از تحدید است (حتی از همین تنزیه که در حقیقت اثبات صفتی است).بنابراین مغایرتی که بین صفت و ذات و همچنین در میان خود صفات دیده می شود تنها در مرحله مفهوم است و در حقیقت جز یک واحد غیر قابل تقسیم در میان نیست. اسلام برای جلوگیری از  محدود کردن خدا به واسطه توصیف و یا نفی اصل کمال،به پیروان خود دستور می دهد این گونه به خداوند معتقد شوند که: خدا علم دارد نه مانند دیگران، قدرت دارد نه مانند دیگران...»(1)

به عنوان مثال شخصی را در نظر بگیرید که وقتی کودک بود جاهل بود و وقتی بزرگ شد متصف به صفت علم گردید.معلوم میشود که این شخص ذاتی دارد که از صفت او جداست. یعنی ما در اینجا دو چیز داریم:1- ذات آن شخص. 2- صفتی که معرف آن شخص است و قبلا نداشته و جدای از ذات اوست. اما اینکه خداوند منزه از محدود بودن به صفت هست و صفات او عین ذات او هستن مثل اینکه میگوئیم: آب تر هست. در اینجا ما دو چیز نداریم بلکه یک ذات داریم که همان آب است و وصف تر بودن جدای از خود آب نیست. به عبارت دیگر اینکه ما از اول یک آبی نداشتیم که آب باشد ولی تر نباشد بلکه از همان اول آب ،آب بود و تر.

 مولی الموحدین ،امیرالمومنین باب علم النبی صلوات الله و سلامه علیهما درباره صفات خداوند این گونه می فرماید: ... و کمال توحیده الإخلاص له، و کمال الإخلاص له نفی الصّفات عنه، لشهادة کلّ صفة أنّها غیر الموصوف، و شهادة کلّ موصوف أنّه غیر الصّفة: فمن وصف اللّه سبحانه فقد قرنه، و من قرنه فقد ثنّاه، و من ثنّاه فقد جزّأه، و من جزّأه فقد جهله، و من‏جهله فقد أشار إلیه، و من أشار إلیه فقد حدّه، و من حدّه فقد عدّه..

 و کمال توحید و شهادت بر یگانگیش اخلاص است، و کمال اخلاصش آن است که وى را از صفات ممکنات پیراسته دارند، چه این که هر صفتى گواهى مى‏دهد که غیر از صفت موصوف است و هر موصوفى شهادت مى‏دهد که غیر از صفت است، آن کس که خداى را (به صفات ممکنات) توصیف کند وى را به چیزى مقرون دانسته، و آن کس که وى را مقرون به چیزى قرار دهد، تعدد در ذات او قائل شده، و هر کس تعدد در ذات او قائل شود، اجزائى براى او تصور کرده، و هر کس اجزائى براى او قائل شود وى را نشناخته است.و کسى که او را نشناسد،  به سوى او اشاره مى‏کند، و هر کس به سویش اشاره کند، برایش حدى تعیین کرده، و آن که او را محدود بداند، وى را به شمارش آورده.(2)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. شیعه در اسلام،علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه،ص166-168 با اندک تغییر و تخلیص.
2. نهج البلاغه،خطبه 1.

نوشته شده در سه شنبه 90/10/20ساعت 10:4 عصر توسط <رهگذر> نظرات ( ) |


Design By : Pichak