مائــده الهی
هستند، افرادی که اگر در شرایط خاصی قرار بگیرند دست از تمامی مقدسات و عقاید خود بر میدارند. این گونه افراد حتی اگر در محیطی، غیر محیط زندگی خود قرار بگیرند باز هم اینگونه رفتار میکنند. مثلاً اگر در شهر خود باشند یکجور و اگر در شهر دیگری باشند جور دیگرند. ایمان این افراد تابع زمان و مکان است و خود آنان نیز شخصیتی ناپایدار دارند. اما همه انسانها یکسان نیستند، کسانی نیز هستند مانند شهدای گرانقدر که تا پای جان در دفاع از عقیده خود پایداری میکنند ، آنان دست از جان برمیدارند اما دست از عقیده خود هرگز.داستانی که در اینجا میخوانید تنها یک نمونه از افرادی است که جان خود را در مقابل حفظ یکی از ارزشها از دست داده است. حیا و عفت در زمان قدیم در بصره مردی به نام برقعی خروج کرد. گروهی از زنگیان و مردمان اوباش و بی دین زیر پرچمش گرد آمدند و او جان ومال مردم را به زنگیان بخشید. در این هنگام آن گروه یاغی به شهر هجوم بردند و دختری علوی از اهالی بصره را گرفتند و خواستند به وی تجاوز کنند، برقعی هم آنان را از این کار زشت باز نداشت. آن دختر جوان چون چنین دید گفت: ای پیشوا مرا از دست زنگیان بستان، تا دعایی به تو بیاموزم که هیچ گاه شمشیر بر بدن تو اثر نکند. برقعی دختر را پیش خود خواند وگفت : آن دعا را به من بیاموز. دخترک گفت: تو اول شمشیرت را با تمام قدرت بر بدن من آزمایش کن، تا چون بر من کارگر شد یقین کنی که به سبب این دعا است و قدر آن را بدانی. برقعی از جا برخواست و شمشیر خود را با شدت هر چه تمام تر بر بدن آن دخترک فرود آورد. و آن دختر در آن حال بیفتاد و دیده از جهان فرو بست. رهبر زنگیان از کار خویش پشیمان شد و دریافت که مقصود آن دختر حفظ عفت و پاکدامنی بوده و بدین ترتیب خواسته خود را از بی حرمتی محفوظ نماید. ( میر امام - سید مرتضی- داستانها و پندهای عبرت انگیزص55) و این داستان در مورد حفظ سایر ارزشها به شکلهای دیگر همچنان ادامه دارد... دفاع از عقیده تا پای جان
Design By : Pichak |