مائــده الهی
بسم الله الرحمن الرحیم
در اینکه انسان باید در زندگی خود به قانونی مقید و پایبند باشد حرفی نیست و در این مورد فرقی بین افراد نیست چرا که این امر جزء نیازهای ضروری هر فرد و جامعه ای است. این قانون نام دیگرش دین است.
ا ثرات اعتقاد به دین از آنجا که جامعه ، از تک تک افراد تشکیل می شود تأثیر دین در افراد ، در حقیقت تأثیر در جامعه خواهد بود. در اینجا به اثراتی از این آثار اشاره می کنم . 1. دین به زندگی محتوا می دهد که این را می توان از مقایسه آمار خودکشی و رعایت و عدم رعایت حقوق دیگران درافراد مذهبی و غیر مذهبی فهمید. 2. آرامش روانی تنها در پناه دین قابل دستیابی است . اگر شما نگاهی به اطراف خود بیندازید درمی یابید که افراد بخصوص جوانان هر چه بیشتر و آگاهانه تر نسبت به انجام دستورات دینی خود کوشا باشند به مراتب کمتر از همسالان خود در معرض بیماریهای روانی و عصبی قرار دارند. آن جوانی که به دنبال جنس مخالف در کوچه و خیابانها خود را سرگردان کرده اگر کمی فکر میکرد به خوبی در می یافت که این پرسه زدن و حیرانی جواب نادرستی است که او دارد به نیاز طبیعی خود می دهد. و این دین است که به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام انسان را از گناهان باز می دارد.چرا که هنر دین این است که نه تنها بیماریهای مادی، معنوی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، فردی و خانوادگی و.....افراد را درمان می کند بلکه بالاتر از آن، جلو بیمار شدن افراد را نیز می گیرد. این که اسلام فرموده به نامحرم نگاه نکنید و یا ربا نخورید و صدها دستور پیشگیرانه از این قبیل بخاطر دچار نشدن به عوارض ناشی از آنهاست. لطفاً به داستان زیر توجه فرمایید. کالیس ماریوس فاتح رومی است، در تاریخ امپراطوری روم به عظمت و وطن دوستی مردم و ملّت روم یاد می شد، تا این که روزی نوشته ای بعد مرگش از او به دست آمد که خودش را ننگین ساخته است. می نویسد: آنچه به نام مردم ستمدیده و به عنوان خیر خواهی بردگان و طرفداری از میهن و ملّت انجام داده ام و خونهای بسیاری که ریختم، و لشکرکشی هائی که کردم، و در تواریخ به عظمت و اهمیّت ثبت شده است، تمام آنها جز جنایت چیزی نبوده و آن برای یک هوس نفسانی و مولود یک اندیشه و پندار شیطانی بود، نه به خاطر ملّت و نه وطن و نه ستمدیدگان و محرومان ! می گوید: من در کودکی در قریه زندگی می کردم، که در آنجا عاشق دختری شدم و آن عشق هم با یک نگاه خیانت آمیز شروع شد. مدّت ها صبر کردم تا به او برسم. ولی او را به جواهر فروشی دادند، که وی را به روم ببرد. من هم به هوای کوی او به روم رفتم. پس از مدّتی نهضت بردگان شروع شد. در آن انقلاب شرکت کردم، و رهبر بردگان شدم بعد از این که به قدرت رسید، دستور دادم تمام جواهر فروشها را جمع کنند و گردن بزنند. معلوم شد آن مرد و شوهر معشوقه ام در میان آنهاست!! به دنبال این کار به جنایت و کشتار ادامه دادم. سپس به کشورهای دیگرحمله کردم و به خاطر به وصال رسیدن این دختر نه بلکه یک زن شوهردار برسم. سالها گذشت خبری از آن معشوقه ام نشد. تا این که شبی در اردو سر و صدایی به پاخاست، پس از تحقیق معلوم شد که دو سرباز پست فاحشه ای را به اردو آوردند. فرمان دادم دو سرباز را سر بریدند. نوبت به کشتن زن بدکاره رسید. وقتی او را به حضور من آوردند. معلوم شد همان معشوقه من است، که فکر و ذکر و کار و زندگی مرا سالها مصروف عشق ناپاک خود ساخته ، در حالی که او مدّت ها در آغوش اراذل و افراد پست و سربازهای بی شخصیت و بدبخت است!! که قوّة تخیّل من، وی را حوری بهشتی در نظرم جلوه داده است. در اینجا گوش جان می سپاریم به چند کلام نورانی از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ارزش دین: 1. سبب و باعث پرهیزکاری درستی دین است. 2. به هر کس دین روزی شد همانا خیر دنیا و آخرت داده شده است. 3. دین همراه خوبی است (برای انسان). 4. دین نور است.از امام رضا علیه السلام پرسیدند: فلسفه عقیده به خدا و پیغمبران و امامان و آنچه از جانب او آمده چیست؟حضرت فرمودند: علتهای بسیاری دارد یکی از آنها این است که کسی که معتقد به خدا نیست از گناهان اجتناب نمی کند و مرتکب معصیتهای بزرگ می شود و در انجام هر ظلم و فسادی که برایش لذت بخش است از هیچ کس حساب نمی برد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. میزان الحکمه، واژه معرفت
Design By : Pichak |