مائــده الهی
بسم الله الرحمن الرحیم سلام...نمیخوام برات روضه بخونم تا گریه کنی؛ نه ، حسّش نیست ولی حالا که اومدی لابد دنبال چیزی اومدی دیگه، بله ؟ اگه اشتباه نکنم شما یه محبوبی داری که خیلی برات عزیزه و میخوای در حد خودت، امسال سنگ تمومو براش بذاری . هیچیم مثل اشک چشم نمیتونه آرومت کنه . دوس داری یکی ازش برات بگه و تو هم به یادش گریه کنی..... من که باهاش نبودم ولی اینی که ازش میدونم برات میگم. میگن یه حسین بوده و یه زینب و یه عباس. اسم یکیشونم علی اکبر بوده . یه غنچه هم با نام علی اصغر. با وجود همه اینا میدونی اسم اونی که تو جمعشون شیرین زبونی میکرده چی بوده؟ بله رقیه سه ساله. نمیدونم چی میگفته ولی میگن یچیزی بوده که قلب باباش ، حسین رو آتیش زده . اینو از جواب باباش فهمیدن که به طفل سه سالش گفته:لاتُحرِقی قلبی بدَمعِکِ حسرةً***مادام منّی الروحُ فی جُثمانی دخترم تا جان در بدن دارم قلب باباتو با اشک چشمات آتش مزن.... اومد ؟ اشکتو میگم....التماس دعا
Design By : Pichak |