مائــده الهی
بسم الله الرحمن الرحیم انّ الرجلَ لیَهجُر و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله ؛(این شخص هذیان می گوید و نزد شما قرآن هست کفایت می کند ما را، کتاب خدا) این کلامی بود که از دهان خلیفه دوم اهل تسنن نسبت به کسی خارج شد که خداوند درباره او فرموده: وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُون و مصاحب شما[ پیامبر] دیوانه نیست! (تکویر22) و نیز فرموده: وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگوید! (نجم 3) در حالی که این سخن کفرآمیز ، شایسته گوینده خود بود تا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ... اما آیا عمر نمی دانست که پیامبر خدا هذیان نمی گوید ؟ چرا ، خوب می دانست... پس چرا این سخن را گفت ؟! 1- منظور وی از گفتن این جمله کفرآمیز ایجاد سر و صدا بود تا پیامبر اکرم را از تصمیم خود منصرف کند ؛ زیرا هیچ شخص دیگری جز او حتی یک حرف نابجا از رسول خدا در تمام مدت بیماری ایشان نه شنیده و نه نقل کرده است. 2- اگر منظور او از آن جمله معنای جدی اش بود دیگر احتیاجی به گفتن جمله دوم (و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله و قرآن نزد شماست کتاب خدا کفایت می کند ما را) نبود و برای اثبات نابجا بودن سخن پیامبر به بیماری اش استدلال می شد نه اینکه با وجود قرآن نیازی به سخن پیامبر نیست. چرا که همه صحابه می دانستند همان کتاب خدا پیامبر اکرم را واجب الاطاعة و سخنش را سخن خدا قرار داده است. «آنچه مىگوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست!»(نجم 4) 3- این اتفاق در مرض موت خلیفه اول تکرار شد و او نیز در آن مرض گاهی بیهوش میشد و گاهی به هوش می آمد و با وجود این حالت به خلافت خلیفه دوم وصیت کرد اما چرا خلیفه دوم آنچه را درباره پیامبر خدا گفته بود درباره خلیفه اول تکرار نکرد ؟؟؟!!!(1) 4- خلیفه دوم در حدیث ابن عباس (2)به این حقیقت اعتراف می کند؛ وی می گوید: من فهمیدم که پیامبر خدا می خواهد خلافت علی بن ابی طالب را مکتوب نماید ولی برای رعایت مصلحت بر هم زدم . می گوید: خلافت از آن علی بود (3) و اگر به خلافت می نشست مردم را به حق و راه راست وادار می کرد ولی قریش زیر بار آن نمی رفتند بدین جهت وی را از خلافت کنار زدیم(4)... تو خود بخوان حدیث مفصل ازین مجمل
Design By : Pichak |