مائــده الهی
بسم الله الرحمن الرحیم دعوت به مباهله «فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»- اى پیامبر ما! هر یک از نصارى و مسیحیان پس از این همه بحث و مباحث مربوط به عیسى بن مریم علیهما السلام و استدلالهاى متقن و متین پیرامون شؤون مختلف آن حضرت، اگر همچنان به لجاجت خود ادامه دادند، و عناد و لجاج بسان حجاب و پرده مانع راهیابى آنها به سوى حقّ و حقیقت شد، راه دیگرى در ادامه دعوت آنها به سوى حق انتخاب کن و با آنها مباهله کن. «فَقُلْ تَعالَواْ نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأنْفُسَکُمْ»- در این قسمت از آیه، افرادى که باید در مراسم مباهله شرکت کنند مشخّص مىشود.پیامبر ما! به آنها بگو که از سوى هر یک از طرفین مباهله، باید چهار گروه در این مراسم شرکت کنند: 1- رئیس مسلمانان، یعنى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و رئیس مسیحیان نجران.2- فرزندانمان و فرزندان شما.3- زنان ما و زنان شما.4- نفوس ما و نفوس شما«1»«ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبینَ»- پس از این که افراد خاصّى- که در بالا ذکر شد- از طرفین جهت مراسم مباهله حاضر شدند، مباهله به این شکل انجام مىشود که هر کس دروغ بگوید و در ادّعاى خود کاذب باشد، لعنت و عذاب الهى گریبانگیر او شود، تا بدین وسیله حقیقت براى مردم روشن شود.سؤال: آیا مراسم مباهله طبق آداب و شرایطى که قرآن فرموده، انجام شد؟ در صورت انجام، نتیجه و آثار مباهله چه بود؟پاسخ: قرآن در این مورد ساکت است، و از آیات این کتاب الهى نمىتوان استفاده کرد که مراسم مباهله انجام شد یا نه، ولى این داستان در تاریخ اسلام بسیار معروف است.طبق آنچه در تاریخ آمده، پیامبر صلى الله علیه و آله جریان مباهله و چگونگى آن را با مسیحیان نجران در میان گذاشت و روزى را جهت انجام مباهله معیّن کرد. اسقف اعظم مسیحیان- که بالاترین مقام مذهبى مسیحیان است- به آنها گفت: «براى مباهله آماده گردید، و در روز موعود حاضر شوید، اگر پیامبر اسلام در روز مباهله با اصحاب و یاران سرشناس و شخصیّتهاى معروف مسلمانان آمد، با او مباهله کنید؛ امّا اگر به منظور مباهله با زن و بچّه آمد، از مباهله با او خود دارى کنید. چرا؟ چون در صورت اوّل معلوم مىشود در نبوّت خود صادق نیست و در این صورت مغلوب مىشود، ولى در صورت دوم معلوم مىشود که با خداوند ارتباطى دارد که با توکّل بر او به میدان آمده است.»به هر حال، روز موعود فرا رسید، مسیحیان مشاهده کردند که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله دست دو پسر بچّه، حسن و حسین علیهم السلام را گرفته و به همراه على و فاطمه علیهم السلام مىآید. اسقف اعظم مسیحیان وقتى این صحنه را مشاهده کرد گفت: «من صورتهایى مىبینم که اگر دعا کنند حتماً به هدف اجابت مىرسد و همه شما نابود مىشوید. «2»از مباهله خود دارى کنید و به مسلمانها اعلان کنید که حاضریم به صورت یک اقلّیّت سالم در کنار شما زندگى کنیم و مالیات لازم را نیز مىپردازیم.»پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله خواسته آنها را پذیرفت و از مباهله صرفنظر کرد. داستان مباهله در همه تواریخ اسلامى ثبت شده است. ابوبکر جصّاص از علماى قرن چهارم هجرى در دو کتابش دو عبارت زیبا و جالب در این زمینه دارد: 1- وى در کتاب «احکام القرآن» مىگوید: إنّ رواة السّیر ونقلة الاثر لم یختلفوا فی أنّ النّبی صلى الله علیه و آله أخذ بید الحسن والحسین وعلی وفاطمة ودعا النصارى الّذی حاجّوه الى المباهله «3»راویان تاریخ و ناقلان آثار و اخبار و مورّخان هیچ گونه اختلافى ندارند در این که پیامبر در روز مباهله در حالى که دست حسن و حسین را به دست داشت و على و فاطمه همراهش بودند، براى مباهله با نصارى حاضر شد و مسیحیان نجران را به مباهله دعوت کرد.2- نویسنده مذکور در کتاب «معرفة علوم الحدیث» مىگوید:قد تواترت الاخبار فی التّفاسیر عن عبداللَّه بن عبّاس و غیره أنّ رسولاللَّه صلى الله علیه و آله أخذ یوم المباهلة بید علی والحسن والحسین و جعلوا فاطمة ورائهم ثم قال: هؤلاء أبنائنا و أنفسنا و نسائنا «4»روایاتى که عبداللَّه بن عبّاس و دیگران، از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله (در شأن نزول آیه مباهله) نقل کردهاند، متواتر است. مضمون این اخبار چنین است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در روز مباهله على و حسن و حسین را به همراه داشت و فاطمه در پشت سر آنها حرکت مىکرد و با این افراد جهت مباهله حاضر شد و فرمود:اینها «فرزندان ما» و «نفوس ما» و «زنان ما» هستند.بنابر این، روایات و احادیث بسیار زیادى در شأن نزول و تفسیر آیه مباهله وارد شده است. در اینجا براى نمونه فقط به یک روایت اکتفا مىکنیم: در بخش «فضائل الصّحابه» کتاب صحیح مسلم، روایت جالب و تکاندهندهاى به نقل از سعد بن ابى وقاص نقل شده است:سعد مىگوید: به ملاقات معاویه رفتم، معاویه گفت: شنیدهام که تو على را لعن نمىکنى! چرا علىّ بن ابىطالب را سبّ و ناسزا نمىگوئى؟ «5»سعد در پاسخ خطاب به معاویه «لعنة اللَّه علیه» گفت: من سه جمله از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله درباره على علیه السلام شنیدهام که مانع اجابت تقاضاى تو مىشود:الف- هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله عازم جنگ تبوک بود و على را به عنوان جانشین خود در مدینه تعیین کرد، على از آن حضرت پرسید: چرا مرا در مدینه مىگذارید و به همراه خود به جنگ نمىبرید؟ حضرت فرمود: «آیا راضى نیستى که نسبت تو به من همچون نسبت هارون به موسى باشد؛ همانگونه که هارون برادر و جانشین موسى بود، تو هم برادر و جانشین من هستى.»ب- در جنگ خیبر افراد مختلفى براى فتح قلعه خیبر رفتند و نا امید برگشتند تا این که پیامبر صلى الله علیه و آله در یکى از شبها فرمود: «فردا پرچم را به مردى خواهم داد که از مبارزه خسته نمىشود و به دشمن پشت نمى کند!»همه اصحاب منتظر بودند تا ببینند منظور حضرت کیست؟ پیامبر نگاهى به اصحاب کرد و همه را از نظر گذراند، امّا على را ندید، سئوال کرد على کجاست؟گفتند: او مبتلى به چشم درد است و مشغول استراحت مىباشد.فرمود: «على را حاضر کنید!»على به خدمت پیامبر آمد، حضرت مقدارى از آب دهانش را به چشم على مالید، چشم على به برکت آب دهان پیامبر و به اذن خدا خوب شد و سپس پرچم را به او داد و على علیه السلام طّى ماجراى جالبى قلعه خیبر را فتح کرد!ج- در داستان مباهله، پیامبر صلى الله علیه و آله به همراه على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام به استقبال مسیحیان نجران رفت و آماده مباهله شد.سعد پس از بیان مطالب فوق به معاویه گفت: معاویه! آیا با این فضائلى که از پیامبر صلى الله علیه و آله در مورد على شنیدهام مىتوانم او را لعن کنم؟!معاویه «لعنة اللَّه علیه» ساکت شد و از گفته خود پشیمان گشت. «6»(7)
Design By : Pichak |